اولین شبی که پارسا اومده بود خانه مادر بزرگ و پدر بزرگش
پارسا رو خدا بعد از ٢٧٤٣ روز توی یکی از روزهای سرد دی ماه به ما هدیه داد خیلی لحضه دوست داشتنی بود همه منتظر ورودیه تازه وارد از یک سیاره دیگه بودن سیاره کوچولوها جایی که تا حالا پای هیچ آدم بزرگی به اونجا باز نشده و هیچ وقت هم باز نخواهد شد تازمانی که اونجا هستی اسمت فرشته است وقتی پاهات میزاری زمین میشی آدمیزاد البته قدیمیها میگن هر بچه ای که پا میزاره روی زمین خدا باهش دوتا فرشته مأمور میکنه که تا چند وقتی کمک مامانش باشن آخه مامانش هنوز بلد نیست چطور از یه فرشته ای که تازه آدم شده پذیرائی کنه اون دوتا فرشته کمک مانش هستن تا.........
امروز پارسا با بابا و مامانش اومده بودند خونه پدر بزرگش و مادر بزرگش کلی حال کرد.
عمو علی و عمو امیرش هم شب رو اونجا بودن کلی با بچه برادرشون بازی کردن . آخه پارسا اولین نوه پسری این خانواده است و همه کلی انتظار ورود این آقا کوچولو رو داشتن .