بازگشت گرم تابستانی
سلام بچه ها . می دونم خیلی وقته از احوالات پارسا کوچولو خبر ندارید و ممکنه خیلی دلتون براش تنگ شده باشه. البته اعتراف می کنم من که مامانش
باشم به خاطر کار و دانشگاه و پدرش به خاطر کار جدید بسیار مشغول بودیم و نیمه دوم سال 92 را بسیار پر دغدغه و پر کار گذراندیم و مریضی دایمی پرنده
کوچکمان شرایط را سختر کرده بود ولی خدا را شکر گذشت. سال 93 با آمدن خاله فاطمه و بچه هاش و عمو علی از کانادا، زیبا رقم خورد و تابستان گرم امسال با ماه رمضان و آمدن خاله زهرا و بچه هاش و عمو مهرداد از فنلاند بسیار جذاب شد.
پارسا کوچولو الان برای خودش آقا شده و در چیدن سفره غذا کمک می کنه . پسرم چند کلمه را تلفظ می کنه مثل مامان و بابا ، عباس، سمیه ، خاله، اب ، دد،
حمام ، به به ، بالا، لالا، عمو ، دایی، .... ولی ماشاالله همه صحبت ها را متوجه میشه، صدای حیوانات را بلده و رقص خوبی داره. برای پریدن ااز بلندی تو بغل من و
باباش از شمارش معکوس 3 2 1 استفاده می کنه. خیلی شیطان و شیرین شده تنها نخوردن غذا هست که من را عصبی میکنه لطفا نظر بدید چه کنم.
ایا براتون سوال نشده پارسا چه شکلی شده؟، باشه اصرار میکنید حتما تا دو روز دیگه براتون عکساش را می ذارم. لطفا حدس بزنید و بهم خبر بدین که نظرتون با
عکسهای پارسا مطابقت داشت یا نه.