بدون عنوان
پارسا با مجسمه عروس دریایی در پارک هنرمندان ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:53
خیابان سی تیر
من و پارسا و بابا عباس پس از یک روز پر از مشغله وقتی از جلسه امدیم و کلید نداشتیم چون شام نداشتیم برای غذا رفتیم خیابان سی تیر. و پیتزا ترکیه ای خوردیم ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:50
روباه کوچولو
پارسا در حال بازی نمایش خلاق در مهد کودک ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:43
پارسا در بازار بزرگ تهران
پس از دو روز ماموریت کرمانشاه به پارسا قول داده بودم براش یه پلنگ صورتی بخرم ولی در کرمانشاه پیدا نکردم. براش لوازم تحریر بن تن گرفتم و پنجشنبه بردمش بازار تا به قولم عمل کنم. در بازار پارسا با بت من عکس گرفت...
نویسنده :
مامان و بابا
9:33
زنبور و خرمگس
دیشب یه زنبور امده بود داخل خانه من خیلی میترسیدم که نکنه پارسا را نیش بزنه و بهر طریقی تلاش میکردیم از خانه بیرونش کنیم پارسا جان که تا حالا زنبور را از نزدیک ندیده بود و برداشتی نداشت گفت مامان زنبور ترس نداره خال مگس وحشتناکه. وای انقدر گفتن خال مگس به جای خر مگس را بامزه گفت که ما یادمون رفت دنبال زنبور بودیم و بلاخره زنبور را گم کردیم و نفهمیدیم کجا رفت ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:16
تصویرخانواده در یک دست
امروز پارسا در مهد خانواده را در عکس دستش به تصویر کشیده بود که بسیار جالب بود ...
نویسنده :
مامان و بابا
8:41
طالبی در تابستان
پارسا ماشالله بزرگ شده و حرکات با مزه ای میکنه. امروز وقتی از سرکار امدیم در حینی که کمی دراز کشیدم تا استراحت کنم پارسا امد و گفت مامان چی بیارم بخوری تا حال کنی؟ پاستیل میخوری؟ در حینی که حرکتش و حالتش برام جالب بود باهاش همراه شدم و بعدش ازم خواست طالبی بیارم. وبصورت بامزه ای میخورد و میگفت تو هوای گرم طالبی میچسبه بخور مامان بخور ✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ ...
نویسنده :
مامان و بابا
22:15
پارسا و دختر عموی زیبایش
پارسا و کوثر در تیر ۹۶ پارسا و کوثر و عمو امیر در منزل ما. تیر ۹۶ ...
نویسنده :
مامان و بابا
11:44